سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به خدا که این دنیاى شما در دیده من خوارتر از استخوان خوکى است که در دست گرى باشد . [نهج البلاغه]

در روزهای ساکت دلتنگی

با خاطرات گرم و دل انگیزت


 

پیمانه می زنم که تو باز آیی...


 

آری بهار آمده اما من

 

با چشم های خیس و زمستانی


 

در انتظار فصل بهاری که...


 

همراه با شکوفه تو می آیی


 

هر بار می روی که بیایی زود


 

شعرم بدون قافیه می ماند...


 

حقم نبود این همه من...بی تو...


 

این انتظار و این همه تنهایی


 

با آرزوی ساده یک دیدار


 

من همیشه چشم به راه تو.....


 

من تا همشه منتظری بی تاب......


 

این است انتظار اهورایی!


 

در روزهای ساکت دلتنگی


 

با هرچه از تو  مانده برای من


 

سر می کنم.....تو باز می آیی ....آه...


 

این را به من نگو که نمی آیی....


 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط زهرا محمدی 87/4/1:: 1:56 عصر     |     () نظر